13 اسلاید صحیح/غلط توسط: ᵈʳᵉᵃᵐᵉʳ🌊 انتشار: 3 سال پیش 27 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
با یه ماه تاخیر🥲😹منو عفو کنید🥲ولی خدایی دیگه برای جبران این پارت رو طولانی نوشتم(^^)
تینا: بازم میگووو؟؟؟
برگشتم و به شوگا نگاه کردم اونم برگشت و منو نگاه کرد
زدیم زیر خنده بقیه که قضیه رو نمیدونستن با گیجی بهمون نگاه میکردن دستمو به سمت بشقاب بردم و یه میگو برداشتم همزمان شوگا دستشو اورد تا میگو برداره و برام پوست بگیره که دستشو پس زدم و آروم گفتم نمیخواد خودم انجامش میدم سرشو تکون داد آروم آروم کارشو انجام میداد و من هم سعی میکردم مثل اون پیش برم ولی بازم ناموفق بوده کمی که گذشت کوک گفت تینا چرا نمیخوری؟ دوست نداری؟ کاش راستشو بگم آروم جوری که فقط کوک بشنوه گفتم عامم من بلد نیستم میگو پوست بگیرم یهو تهیونگ گفت پس چرا زودتر نگفتی؟؟؟
با چشای گرد شده بهش نگاه کردم
چجوری شنید؟؟
بلند شد و گارسونو صدا زد و ظرفشو بهش داد که میگو ها رو پوست بکنن بعد بیارن چند دقیقه بعد میگو ها رو اوردن و منم شروع کردم
بعد غذا که دیگه ساعت دو بود قرار شد بریم خونه ی تهیونگ خونش روی یه صخره ساخته شده بود از ساحل میتونستیم ببینیمش به خونه که رسیدیم و نمای فوق العادشو دیدیم
دهن هممون باز موند تهیونگ بلند خندید و گفت قابلتونو نداره وقتی تو رفتیم که دیگه حرف نمیتونستیم بزنیم این خونه دیگه فوق لاکچری بود از مبلمان استخونی و کف های چوبی سیاهش که بگذریم کلا دیواری که باید سمت دریا میبود رو شیشه زده و به خوبی میشد ساحلو دیدپسرا رفتن سمت اتاقا اما من هنوز به دریا خیره شده بودم هوا آفتابی بود و موج های دریا توش برق میزد خیلی قشنگ بود بعد یک دقیقه متوجه حضور کوک کنارم شدم بهش نگاه کردم و لبخند زدم اونم لبخند گرمی زد و دستشو رو شونم گذاشت حالا دو تامون به دریا نگاه میکردیم آروم گفت تینا تو تا حالا دریا رو تو چشمای کسی دیدی؟ منظورشو نفهمیدم بهش نگاه کردم اونم روش سمت من بود گفت یعنی تا حالا عاشق نشدی؟ تازه فهمیدم چی میگفت یاد چشمای شوگا افتادم که واقعا توشون غرق میشدم چشمایی که هیچکس دیگه ای نداشت با شک دوباره به دریا نگاه کردم و گفتم نه تا حالا نشده عاشق کسی بشم از شیشه کمی فاصله گرفت و روی مبل رو بروی پنجره نشست منم کنارش نشستم گفت من هیچوقت نخواستم و همیشه سعی میکردم جلوشو بگیرم افراد زیادی همیشه بودن دور و برم ولی بدون اینکه جلو خودمو بگیرم حتی نخواستمشون نفس عمیقی کشید و گفت با وجود تمام معیار هام
به هیچ کدومشون حس خاصی نداشتم
سرش که پایین بود رو بالا اورد و به دریا نگاه کرد و گفت ولی این آخریا تو جلوشو گرفتن ناموفق بودم
اهااا پس عاشق شده بودد واو
گفتم به بهه حالا کی هس اون خانم خوشبخت و با شیطنت نگاش کردم چیزی نگفت و فقط با لبخند بهم خیره شد فهمیدم سوالم واقعا اسکلی بوده و نمیخاسته جواب بده برا اینکه بیشتر ضایع نشم گفتم من اما هنوز عاشق نشدم البته بهتره بگم سعی میکنم نشم دستشو رو دستم گذاشت و گفت من قبلا مثل تو بودم ولی بهت قول میدم که عشق برات زندگیو با معنا میکنه این خیلی قشنگه دوباره به رو برو خیره شدم و گفتم اما خیلی سخته مخصوصا اگه طرف مقابل دوستت نداشته باشه من ازین حالت خیلی میترسم سرشو تکون داد و گفت به گمونم عشق من همینطوریه و لبخند تلخی زد سرمو تکون دادم به چشمای معصومش نگاه کردم و از ته قلب آرزو کردم به عشقش برسه به
سمت اتاق رفتم تا لباسمو عوض کنم که لباسامو عوض کردم و توی حال اومدم و به مبلی که کوک روش نشسته بود نگاه کردم و به حرفش فکر کردم یعنی منم عاشق شده بودم؟ به چشمای شوگا فکر کردم به وقتی که تا نگاش میکردم دیگه نمیتونستم حرفی بزنم یه لحظه یکی دستشو گذاشت رو چشمام و صداشو عجیب غریب کرد و گفت من کیم؟
دستشو لمس کردم اما نفهمیدم کی بود برا همین خیلی حدسی گفتم کوکی؟ دستشو برداشت با لبخند گفت چقد لباست بهت میاد سرمو انداختم پایین و گفتم ممنون با دستش چونمو گرفت و بالا اورد و گفت هی از چی خجالت میکشی؟ سرتو پایین ننداز میخوام صورتتو ببینم سرمو آوردم بالا و به چشماش نگاه کردم و به حرفش فکر کردم تا حالا دریا رو تو چشمای کسی دیدی؟به چشماش دقیق شدم یه لحظه به خودم اومدم یه قدم عقب رفتم و رفتم شوگا رو پیدا کنم
شوگا
از اتاق بیرون اومدم تینا و کوک جلوی پنجره بودن کوک اومد نشست روی مبل و تینا همکنارش نشست نخواستم بیشتر ببینم میدونستم خیلی اعصابم خورد میشه
به سمت آشپز خونه رفتم و تهیونگ و جیمین رو دیدم که داشتن با هم بحث میکردن و بحثشون سر این بود که موچی درست کنن یا کیک
وای خدایا -_- قرار شد موچی درست کنن همش خنگ بازی در میووردن و منم روده بر شده بودم از خنده اخرای کارشون بود که تینا اومد تو اشپز خونه و با دیدنشون لبخند زد بلند شدم و به سمتش رفتم تو لباسش واقعا شبیه به ی فرشته بود به سمتش رفتم تهیونگ و جیمین کارشون تموم شده بود
به سمت حال رفتیم و نشستیم به پیشنهاد تینا میخواستیم جرعت یا حقیقت بازی کنیم تینا بطری و چرخوند و سرش به جیمین و تهش به تهیونگ وایساد تهیونگ جرعت رو انتخاب کرد و جیمین گفت خب باید بریم ساحل و بزاری زیر شن ها خاکت کنیم تهیونگ گفت
تینا
اگه قبول نکنم؟ جیمین با شیطنت گفت یه بوس به تک تکمون بدهکار میشی کوک و شوگا همزمان گفتن بجز تینا خندم گرفت تهیونگ با غر غر پاشد و ما هم دنبالش راه افتادیم هیچکس حواسش نبود اما من بطری رو برداشتم خونه روی تپه ای ساخته شده بود که به ساحل و شن وصل میشد وقتی پایین رفتیم تهیونگ آروم آروم به سمت شنا رفت و ما هم آروم آروم به سمتش رفتیم شوگا گفت یاااا تهیونگ بشین دیگه همینجا خاکت میکنیم تهیونگ یه نگاه آروم بهمون کرد و پا به فرار گذاشت همه گیج نگاه میکردن ولی من اولین نفر دوییدم و گفتم هیی کجا میری نکنه میخای همشونو ماچ کنی بقیه هم مثل من افتادن دنبالش بعد کلی دوییدن و حتی آب ریختن تهیونگ رومون و نوش جان کردن سه تن آب شور و کثیف دریا بلاخره کوک و شوگا گرفتنش و منو جیمین با لبخند به سمتش حمله ور شدیم
گوشیمو در اوردم و ازش فیلم گرفتم اون هی میگفت وای بسه دبگه ببینین خاک شدمو جیمین با لبخند میگفت نه عزیزم هنوز لباست معلومه فقط باید دماغت معلوم باشه تهیونگ دادش در اومده بود و ما فقط میخندیدیم بلاخره حد شن روی تهیونگ مورد پسند جیمین شد و حالا نوبت عکس گرفتن بود تهیونگ میگفت میکشمت جیمین شییییی اول شوگا رفت و علامت وی رو نشون داد ته هم از زیر شن وی رو با انگشتاش نشون داد انگشتاش از شن زد بیرون من در حالی که میخندیدم عکس میگرفتم حالا نوبت عکس دسته جمعی بود از خانم مسنی که اونجا نشسته بود و با لبخند بهمون نگاه میکرد خواستیم ازمون عکس بگیره هممون دورش جمع شدیم و با دتا دستمون دو تا انگشتمونو نشون دادیم و تهیونگ داد میزد جیمیین به جون یونتان انتقام میگیرم و ما همچنان میخندیدیم تهیونگ از جاش بیرون اومد و گفت خدا به دادتون برسه و هممون خندیدیم دوباره نشستیم و بطری رو چرخوندم سرش به تهیونگ و تهش به شوگا ایستاد شوگا هم جرعتو انتخاب کرد و تهیونگ گفت یه مشت شن بخور شوگا با اخم به تهیونگ نگاه کرد تهیونگ دستشو زیر شن کرد که من اومدم جلوش و گفتم تهیونگ میمیره بی شوگا میشیماااا
بعدم گفتم چطوره همون یه مشت رو از آب دریا بخوره؟
همه با سر تایید کردن شوگا گفت بیا دستم درد نکنه شن میخوردم راحت تر بود به سمت دریا رفتیم دوباره گوشیمو در اوردم ازش فیلم بگیرم یه مشت از اب و برداشت و خورد وای باید قیافشو میدید همه روده بر شده بودیم اما اون همچنان قیافش همونجوری بود چشماشو همراه با اخم غلیزی جمع کرده بود و لباسم غنچه شده بود دوباره نشستیم و اینبار شوگا چرخوند سرش بهمن و تهش به کوک وایساد اونم گفت حقیقت بیچاره میترسید از اون بلاها سرش بیاریم گفتم اسم کسی که عاشقش شدی رو بگو بدون تغییر حالت گفت جرعت با خنده پرسیدم خب چند ماهه باشگاه میری جواب داد پنج سال سوالو برای این پرسیدم که تیشرتش جذب بود و قشنگ معلوم بود رو بدنش خیلی کار کرده گفتم من الان بر میگردم همشون با تعجب بهم نگاه میکردن سریع از تو ویلا یه ماگ بزرگ برداشتم و پر از روغنش کردم و خنده شیطانی کردم باید ده سال دیگه هم کار میکرد تا دوباره مثل الانش شه اما دوباره برگشتم خیلی نامردی بود اینکارم
دوباره برگشتم بالا و ماگ رو پر از آب کردم و فقط یکم از روش روغن بود آره اینجوری بهتره
فکر میکنه همش روغن بوده با همون لبخند دوباره پایین رفتم کوک داشت فاتحه خودشو میخوند حواسشون به من نبود همون موقع گوشیمو در اوردم و درحال فیلم گرفتم نزدیک نزدیک شدم و گفتم پخ همه برگشتن نگاه کردن ولی بدبخت کوک دو سه متر پرید بالا ماگ مشکی بود و اصلا نمیتونستن حدس بزنن توش چیه چشمای کوک رو بستم تا نتونه این صحنه دردناک رو ببینه آروم به شوگا گفتم که روغنه و شوگا گفت خدایا شکرت که من کوک نیستم دوباره خندیدم و ماگ رو دست کوک دادم به دهنش نزدیک کرد و اولشو خورد و گفت وای آب انقدر تشنم بود و همشو یه نفس سر کشید هممون با حیرت بهش نگاه میکردیم ماگ رو پایین اورد و چند لحظه با لبخند بهمون نگاه کرد که یهو تازه فهمید اون چی بوده اولش آب تو دهنش نیومده ولی تهش روغن بود و فکر میکرد همش روغنه داد زد خو لنتی تو لیوان میدادی ماگ اندازه سه تا لیوانه و پاشد منم زدم به چاک بقیه نشسته بودن و نگامون میکردن و میخندیدن به حدی دوییدم که تقریبا تو جنگل کنار ساحل بودم یه لحظه به خودم اومدم و با ترس به یکی از درختا چسبیدم صدای کوک رو شنیدم که صدام میزد داد زدم من اینجام دیدمش آره خودش بود اونم منو دید و به سمتم اومد سرجام وایساده بودم
وقتی نزدیکتر شد تازه یادم اومد میخاد انتقام بگیره خواستم در برم که نزاشت تو فکر فرار بودم که گفت هی من فهمیدم اون آب بوده و خندید وای خدایا شکرت
کوک
بهش نزدیک شدم یه لحظه خواست فرار کنه که نزاشتم فکر میکرد میخوام انتقام بگیرم خندیدم و گفتم تینا نترس من فهمیدم همش آب بود نفس حبس شدشو بیرون داد دستشو گرفتم و به سمت ساحل رفتیم آفتاب داشت غروب میکرد کمی که قدم زدیم گفتم من عاشق غروب افتابم سرشو تکون داد و گفت مخصوصا کنار ساحل
تینا
سرمو تکون دادم و گفتم مخصوصا کنار ساحل که یه دفعه چشمم به شوگا افتاد زانوهاشو بغل کرده بود و به دریا نگاه میکرد جیمین چهارزانو نشسته بود و دستاش کنار تنش بود ته رو نمیدیدم کنارشون نبود دوباره به آفتاب نگاه کردم دوست داشتم برم کنار شوگا دست کوک رو ول کردم و گفتم بیا بریم پیششون و رفتم بین شوگا و جیمین نشستم شوگا اینقدر تو فکر بود که متوجه حضورم نشد دستمو رو شونش گذاشتم
گذاشتم و گفتم شوگااا کجایی ؟با لبخند کاملا مصنوعی بهم نگاه کرد و گفت خوشگذشت ؟ متوجه منظورش شدم و گفتم هی من از تو توقع نداشتما فقط فرار کردم بعدش باهاش صلح کردم و برگشتیم سرشو تکون داد یاد ته افتادم و گفتم تهیونگ کجاست؟ گفت وای یادم رفت بگم رفته گیتار بیاره با لبخند گفتم واییی باید برام لایو بخونینا گفت پس چی فکر کردی؟خندیدم و گفتم مخصوصا تو سرشو کج کرد و بهم نگاه کرد و گفت اما من رپ میخونم وای تازه متوجه سوتیم شدم و گفتم آهااا پس میای ما دوتا گیتار بزنیم؟ من نمیخوام فقط یه گوشه بنشینم نگاه کنم خندید و سرشو تکون دادو زیر لب گفت تینا تو خیلی شیرینی شنیدم چی گفت ولی باز گفتم چی؟ به چشمام نگاه کرد و گفت بیخیال گیتار رو در چه حد بلدی؟ با غرور بهش نگاه کردم و گفتم کاملا بلدم ابروشو بالا انداخت و گفت اما ملودی اهنگای ما سخته ها سرمو تکون دادم و گفتم میتونم گوشیشو دراورد و برام اول آهنگ وی دونت تاک انیمور رو گذاشت از جیمین و کوک بود خیلی قشنگ بود با گیتار بود ولی کلی ریتم اضافه داشت که باید با گیتار میزدیم و این یکم سختش میکرد اما با توجه به ایمانی که به خودم داشتم گفتم آره مطمعنم میتونم
جیمین بلند شد و گفت پایهاین آتیش درست کنیم؟
هنوز شب نشده ولی وسطای پاییزیما هوا سرد میشه سرمو تکون دادم رفتیم و از تو جنگل هیزم اوردیم جیمین خیلی پسر باحال و بامزه ای بود با وجود ترسناکی جنگل شوخی های جیمین نمیزاشت چیزی بترسونتم
به سمت ساحل رفتیم و شوگا و تهیونگ رو دیدیم که داشتن گیتار ها رو کوک میکردن و تمرین میکردن کوک رو از دور میدیدم که روی یه صخره با فاصله زیاد از ما نشسته بود به سمت شوگا و تهیونگ رفتم و هیزما رو زمین گذاشتم اما دلم نیومد بشینم دوسداشتم بدونم کوک چرا نمیاد پیشمون
کوک
به بهونه اینکه میخوام تمرین کنم کنار دریا رفتم و زانو هامو بغل کردم و روبروی دریا نشستم درخشش نور ماه توی آب لحظه قشنگی بود ولی من خیلی آشوب بودم همه فکر و زکرم شده بود تینا خیلی زود تر از اینکه فکر میکردم یه نفر شد همه ی زندگیم اما چطوری؟ چطور اینقد عاشقش شده بودم؟ ولی اون مال شوگا بود خیسی اشکام رو صورتم رو حس میکردم بدون بغض فقط اشک میریختم تینا هم شوگا رو دوست داشت وقتی کنارش مینشست اینو تو چهره هاشون میدیدم پس من اینجا چیکاره بودم چرا من عاشق شدم ؟ چجوری عشقم به تینا رو از بین ببرم:)؟
حتی یقه لباسم هم خیس شده سرمو رو زانوهام گذاشتم چه کاری از دستم بر میومد جز تماشا کردن چیزی که قراره نابودم کنه شوگا رفیقم بود نمیتونستم زندگیشو خراب کنم سرمو دوباره بالا اوردم و به آسمون و ماه نگاه کردم و گفتم اگه تینا مال منه بهم یه نشونه بده همین الان
تو دلم حرف میزم همونلحظه دستی روی شونم حس کردم با فکر اینکه جیمین یا تهیونگه گفتم من نمیتونم بیام خودتون بزنید حالم از صدام معلوم بود متوجه شدم احتمالا جیمین کنارم نشسته چون سایز دستی که رو شونم حس کردم به اندازه دست تهیونگ نبود یهو گفت چرا نمیای این صدای تینا بود؟ یه نشونه؟ نگاش کردم دوباره با لحن غمگین و بامزش گفت نمیخای برام آهنگ بخونی؟ من صداتو دوسدارم هیچ چیزی نمیتونست احساس اون لحظمو توصیف کنه گفتم اما صدای جیمینم خیلی قشنگه چرا من؟ گفت چون اهنگی که انتخاب کردیم از هر دوتاتونه کمی فکر کردم و گفتم اهنگ وی دونت تاک انیمور منظورته؟ سرشو تکون داد و گفت آره و گیتارشم با من و شوگا و تهیونگ بیا دیگه سرمو تکون دادم و بلند شدم جیمین آتیش درست کرده بود چه خوب منم یخ زده بودم
چهار زانو رو زمین نشستیم و یه دایره رو تشکیل دادیم با صدای شوگا شروع کردن به گیتار زدن شروع کردم به خوندن
We don't talk anymore
We don't talk anymore
We don't talk anymore
Like we used to do
We don't love anymore
What was all of it for?
Oh, we don't talk anymore
Like we used to do
گیتار زدنشون هماهنگ و عالی بود با اینکه تمرین نکرده بودن
I just heard you found the one you've been looking
You've been looking for
I wish I would have known that wasn't me
'Cause even after all this time, I still wonder
Why I can't move on
Just the way you did so easily
به آتیش خیره شده بودم و میخوندم
تینا
شروع کردیم به گیتاز زدن چون دستم سرد بود و تمرین نکرده بودم یکم سخت بود اما هماهنگ باهاشدن میزدم کوک شروع کرد به خوندن صدای خیلی قشنگی داشت نگاهش میکردم و گیتار میزدم اون به آتیش خیره شده بود
رسید به تیکه قشنگی از آهنگ که میگفت
I overdosed
Should've known your love was a game
Now I can't get you out of my brain
Oh, it's such a shame
اسلاید اخررررر وای نه
(نتیجه: اسلاید کم نزارید) بقیش رو توی نتیجه میزارم(^^)
13 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
سلام عزیزم پارت نمیذاری دیگه فعالیت نمیکنی ؟
پارت بعد🥲😭
اجازه هست خودمو بکشم؟؟؟؟؟
پس هقق پارت بعدی داستان هق هق کجاستتتتتتت هققققققققق😭😭😭😭💔💔💔💔💔💔💔😭😭😭😭😭😭😭
چون مدارس شروع شده و اینا چیزی نگفتم وگرنه خیلی منتظر پارت بعدم 🥲🥀♥️
جدا لنتی هر پارت جدیدی ک میزاری اینقد درگیر میشم دیگه حوصله برا این ندارم:)🥲
چون خیلیخیلیخلیخیلیخلیخلییی دوسدارم داستان تورو و بعد هر پارت جدید میگم خدا اون چی بود من نوشته بودم😹😹
عجبااا یعنی چیی اصلا دیگه نمینویسم اگه اینطوریه 😐😂
وایی مرسیی منم داستان تو رو خیلیی دوست دارم
اما سخت در اشتباهی چون خیلی خوب مینویسی واقعا:))
بچ بزار اون پارت وا مونده روووووو😹💜💜
خدایا یکی تو تستی میدونه بچ چیه:) اینقد عزیزم و عسلم و کیوتم دیدم دیگه کلا رد دادم🥲😹
حیحیحی راس میگویی😹💔
ببین من دارم میمیرم چرا نمیفهمیییییی
بقیه داستانت کجاستتتتت😭😭😭😭😭
گاد منو بجووووووو😭💔
لطفا کوک رو تنها نزار آخر داستانಥ‿ಥ
ببین چند بار دارم میگممممم😭💜
حتمااا چاره ای برای کوک می اندیشیم که تنها نشود😹❤️
ببین چقد کامنت دادممممممم
پس داستانو خوب تموم کن😭💜
🥲😹❤️❤️
خواهش میکن یه دختر خیلی خوب بزار داخل داستان برای کوک
که باهاش صحبت کنه و کوک متوجه بشه این دختره همیشه همراهشه و بره باهاش
التماست میکنممممممم کوک رو آخر داستان تنها نکن
نمیتونم تنهایی پسرمو تصور کنم ಥ~ಥ
اصلا دانستانت عالیههههههه
حرف نداره
خواهش میکنم ادامه بده و حتمااااااا داستان رو خوب تمام کن😻💟
لطفا کاری کن آخر داستان کوک یه دختر خیلی خوب و ایده عال پیدا کنه و تنها و ناراحت نشه. من حتی داخل فیکا هم تحمل دردشون و ندارم😹😹😹😹😹😹
از داستا خیلی خوشم اومد😻💟
چقدد خوب که خوشت اومده😍🥲
حتما خودمم اصلن تحملشو ندارم😹😹😹🥲
چقدر خوشحالم که ایندفعه من توی کامنت دادن و لایک کردن تنها نیستم ಥ‿ಥ🤝🏻
دیقااا منم خیلی خوشحالم که افراد بیشتری میخونن الان پارت بعد رو میزارم🥲❤️❤️